روزمرگی

شاید برگی از این زندگی.. یا شاید تمام حرف های دلتنگی

روزمرگی

شاید برگی از این زندگی.. یا شاید تمام حرف های دلتنگی

تنهایی

در بیابان پر از دلتنگی

و پر از تنهایی

دلم اینجا تنهاست

و خدا از دل من رخت ببست

دلم اینجا تنها...و من اینجا تنها

غزلی خواهم گفت که پر از دلتنگی است

و به تو خواهم داد..ای صدایت همه آوازه ی من

غزلی خواهم گفت

که به پهنای دلم وسعت هر قافیه اش خواهد بود

و به تو خواهم داد...

که در این وادی پرواز مرا می خوانی

ای تو خواننده ی این هستی پر مشق دلم

از کجا می شود آواز محبت را دید؟

از کجا می شود این حادثه را گرم نکرد؟

دل من می گوید....

ای تو سرشارترین لحظه ی من

وه کجایی؟؟؟؟ که دلم دلتنگ است

خدایا...کمکم کن..خودت بهترین هستی...بهترین را می خواهم..برایم بهترین ها را بخواه..و بهترین راه ها را برای رسیدن به بهترینم پیش رویم قرار ده....به امیدت...

نظرات 1 + ارسال نظر
پادرا چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:42 ب.ظ http://padra.blogsky.com/

نکنه یکی دیگرو از خدا برای رفع دلتنگی می خواهی ؟ اگه اینطور باشه فکر کنم تا آخر عمر دلتنگ خواهی موند چون خدا انقدر غیرت داره که فقط خودشو میشه ازش خواست نه کس دیگه !

دلتنگی انسانی که حتی برای فکر به گناه هم تنبیه می شه یه دلتنگی خاصه .. شاید غیرت خدا اجازه نمی ده دلش به رحم بیاد و اونو ببخشه و دلتنگیش رو التیام بده... مرسی که نظر دادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد