طفلی قلب عاشق من
من هیچ گاه نشانه های زندگی را در خود نیافتم
که از نشانه های زندگی با تو سخن بگویم
نشانه گیری من هیچ گاه دقیق نبود
تا لااقل مرگ را نشانه بگیرم
دلم گرفته اززندگی… از زنده بودن…زنده ماندن و انتظار بیهوده برای مرگ….نمی دانم این چه رسمی است…رسم فراموشی…. دلم گرفته خدای من.. این بار دلم از خودت گرفته… از جنگ زندگی خسته ام… از همه چیز… از بودن..ماندن… حتی نفس کشیدن… رهایم کن…رها