روزمرگی

شاید برگی از این زندگی.. یا شاید تمام حرف های دلتنگی

روزمرگی

شاید برگی از این زندگی.. یا شاید تمام حرف های دلتنگی

دانشجوی بدبخت و پر انرژی

 

این ترم  من یه دانشجوی بدبخت و پر انرژی هستم.... هر روز مثل کارگرای ساختمون ساعت 6.30 می رم دانشگاه 7 شب برمیگردم... ولی اونقدر بهم خوش میگذره که روحیه ام شاده.... زندگی همینه دیگه... وقتی درگیری های ذهنی ات بیشتره، بیش تر بهت حال میده...وقتی بیکاری.. فرصت آزاد داری، هرچی غم و غصه دنیاست تو دلته... این جوری خیلی خوبه.. من که دیگه به هیچی فکر نمی کنم... فقط به همون لحظه های خوشی می اندیشم...با زمان حال زندگی می کنم.. گذشته برام مرده و آینده روزی حال خواهد شد... تنها همین... ولی با وجود خستگی مفرط، نشاط رو تو تک تک سلول هام حس می کنم... اونقدر با نشاطم که آهنگ های جینگول گوش میدم.. با این که هیچ اتفاقی هم تو زندگی ام نیافتاده.. همه چیز سرجای خودشه.. تازه بعضی چیزام بدتر شده ها.. ولی دیگه واسم مهم نیست.. می خوام واقعا از این به بعد این جوری زندگی کنم... بیچاره زن های خانه دار.. بیخود نیست افسردگی می گیرن... من تابستون با این که هر روز یه کاری واسه انجام دادن دست و پا می کردما اما خیلی افسرده شده بودم... الان مدیریت زمان رو یاد گرفتم. هم درسم رو می خونم ، هم به میزان کافی می خوابم.. کتاب اضافه می خونم.. آخر هفته فیلم می بینم ، روزی 20 دقیقه هم میام نت که بیشتر مجبورم واسه درسام مطلب بگیرم.......فقط مشکل اینه که وقت آزاد واسه ثبت نام کلاس زبان پیدا نکردم و بیرون رفتن و سینما و خرید و اینا هم فعلا کنسل شده...یعنی کلا وقت تلف کردن ممنوع... با این که همه میگن این جور زندگی آدم رو از پا میندازه ، ولی من میگم به آدم شور زندگی میده... وای دلم شور میزنه.. یه سال دیگه بیشتر از درسم نمونده... خدا کنه بتونم فوق قبول شم، وگرنه میمیرم از افسردگی و بیهودگی... تلاشم رو می کنم. امیدوارم خدا هم کمکم کنه...  فعلا دیگه وقت ندارم بیشتر بنویسم... به امیدت

نظرات 1 + ارسال نظر
oli جمعه 4 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.olii.blogsky.com

ghashang minvisi:D
be manam sar bezan
khosh bashi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد