روزمرگی

شاید برگی از این زندگی.. یا شاید تمام حرف های دلتنگی

روزمرگی

شاید برگی از این زندگی.. یا شاید تمام حرف های دلتنگی

پرواز

 

 

وایییییییی خدا چی بگم از دست این عقب افتادن امتحانات... تا کی این ترم بخواد طول بکشه نمی دونم... این وسط هرچی بلاست سر دانشجوی بدبخت میاد... اه.... خیلی بد شد........... بیچاره شدیم رفت... همه برنامه هامون به هم ریخت... اونم من.... حالا مثل ابله ها باید منتظر بشم ببینم کی امتحانات ترممم تموم میشه...اصلا تموم میشه یا نه... فکر نکنم.... آخرشم فکر کنم به خاطر سرمای بی سابقه دانشگاه ها برای همیشه تعطیل بشه... چون چند ماه دیگه بهار و تابستونه ممکنه گرمای بی سابقه هم سری بهمون بزنه... پس بهتره برای همیشه تعطیل باشه... اینجوری همه راحت تر هستن....

 

وقتی پرنده ای را معتاد می کنند..

تا فالی از قفس به در آرد..

و اهدا نماید به جویندگان خوشبختی..

تا شاهدانه ای به هدیه بگیرد.....

..........پرواز.........

قصه بس ابلهانه ای است

از معبد قفس.......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد